فروغ

با تو
هر جوانه
تولدی ست
تا شاعران بشکنند
دیوار ها و عصیان را
تورا برف های زمان بلعید
- و شعر های ناسروده ات
در حسرت ما ذوب می شدند
چشم های روشن ات اما
واژگانی بود
نهفته در جان هر کلام
که خانه های سیاه را
سپید ساخت
وقتی که زندگانی ات
مسافری عجول بود
ما در حضور صدایت
آه کشیدیم
آه
فروردین هزارو سیصدو نود
محمد شریفی
+ نوشته شده در دوشنبه ۲۲ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۱۲ ق.ظ توسط محمد شریفی
|