بازی :
گریه را
گریاندم
با کتیبه ای در دست
تاریخ ولادت و مرگ
منطبق
بیم مردن
نه !
زحمت اندیشه کم از مردن نیست
دشمنانم به دوستی در آمدند
آتش بیار معرکه ی تردیدم
چه نازیبایم جهان به خویش
می خواند
از اول روز بر آب زدم
که خواب بگریزد از چشمانم
با من این موسیقی روان
در ادامه است
اتفاقی به گریه ام نمی برد
از پای هم
شیرین زبانی دوست
بازی نمی دانم
نیستم فریبنده ی غزالان تازه پای
که دست کودکی ام از دست زندگی
در ازدحام نمی دانم هر کجای جهان
رها شده است
گریه را
گریاندم
با همنشینی ستاره و معنای بوی یاس
از مرگ در آمده ام
ولادت و مرگ
منطبق
زمین را دو بار دیده ام ...
محمد شریفی
